دسترسی سریع به محتوای این مقاله
اگر شیفته هنر باشید احتمالاً بارهاوبارها به نام هنر مفهومی برخوردهاید، اما آیا این هنر برای شما آشناست؟ هنرهای مفهومی شاخه متفاوتی از هنرهای تجسمی را به خود اختصاص میدهند. درواقع این دسته از هنرها چشم و گوش بیننده را نوازش نمیکنند. اثر هنر بهگونهای ایجاد شده است که با ذهن مخاطب ارتباط برقرار کند. اما چطور هنرمند برای خلق این اثر چه چیزهایی را در نظر میگیرد؟
پاسخ این سؤال در یک کلمه خلاصه میشود. ذهن مخاطب. در هنر مفهومی همان طور که در تعریف کانسپت چیست خواندهاید، با مفاهیمی روبهرو هستیم که در واقع فصل مشترک ذهن هنرمند و مخاطب است.
هنر مفهومی در گام اول مفاهیم کلیدی زندگی مخاطب خود را شناسایی و در آثار خود به کار میگیرد. شاید همین مسئله باعث شده است که هنر مفهومی برای همه جذاب نباشد. چون ممکن است شما مخاطب آن اثر نباشد؛ بنابراین از نظر ذهنی هیچ ارتباطی با آن برقرار نمیکنید. در ادامه بیشتر با هنر مفهومی و مظاهر آن آشنا میشوید.
هنر مفهومی چیست؟
بهاحتمال زیاد با مطالعه مقدمه تا حد زیادی با این شاخه هنری آشنا شدهاید. در این حوزه ایده و مفهومی که در پس یک اثر نهفته است از مهارت و تکنیکی که در بهتصویرکشیدن اثر به کار گرفته شده مهمتر است.
هنرمند مفهومی از ابزارها و مواد اولیه متفاوتی استفاده میکند. هدف انتقال یک مفهوم است؛ بنابراین خروجی تلاش یک هنرمند مفهومی میتواند بسیار متنوع باشد. شاید نتیجه یک نمایش باشد یا مطلبی درباره زندگی روزمره.
هنرمند هنر را بهعنوان ایده اصلی یا هنر را بهعنوان یک دانش به کار میگیرد و با استفاده از زبانشناسی، ریاضیات و غیره اثری را برای انتقال یک مفهوم خلق میکند.
تاریخچه هنر مفهومی
اولینبار در سال 1917 ردپای هنر مفهومی در اثر هنری Duchamp دیده شده است. او با استفاده از لولههای فاضلاب اثری را ایجاد کرده و بهعنوان یک مجسمه در نمایشگاهی به نمایش گذاشت. هیئت داوری اثر او را رد کردند. آنها مجسمه او را یک اثر هنری نمیدانستند. او نیز شروع کرد به زیر سؤال بردن تعاریفی که از هنر و محدودیتهای آن وجود داشت. اواخر سال 1960 نهضتی در راستای خلق آثاری با ذهن باز ایجاد شد. آنها در خلق آثار خود از صدا، رنگ، اشیا و حرکت کمک گرفتند. Fluxus در رأس این نهضت قرار داشت بهعنوان یک اینفلوئنسر شناخته میشود. در ادامه در سالهای 1960 و 1967 نیز اقداماتی در این زمینه انجام شد.
در ادامه گروه هنر و ادبیات انگلستان روی مفاهیم پیچیدهتر تحقیق میکردند که میتوانستند در طبقه آثار هنر قرار بگیرند. اقدامات آنها نقش مهمی در ورود هنر مفهومی به عصر حاضر داشت.
هنر مفهومی در کنار آمریکا و انگلستان توجه کشورهای اروپایی را نیز به خود جلب کرد. بهتدریج خلق آثار هنری آن هم خارج از محدودیتهای هنر سنتی متداول شد. هنرمندان آمریکای لاتین با جسارت بیشتری نظرات خود را در آثار هنری نقش میبستند. در ادامه با برخی از شیوههای حلق هنر مفهومی آشنا میشوید.
شیوههای هنر مفهومی
برای خلق آثار هنری مفهومی راهکاری متفاوتی پیش روی هنرمند قرار دارد. هنر خلاقیت است و خلاقیت را نمیتوان در چارچوب خاصی گرفتار کرد. اما شیوههای متداولی وجود دارد که به خلق آثار هنری متنوعی انجامیده است. برخی از این شیوهها به این شرح هستند.
چیدمان (Installation)
در این شیوه آزادی عمل بسیار زیادی دارد. در این شیوه ایدهها و تأثیر اثر هنری بر مخاطب از کیفیت اثر هنری مهمتر است. با استفاده از چیدمان اثری ساخته میشود که از دوام چندانی برخوردار نیست. شاید بتوانیم این شیوه را نوعی بداههگویی بدانیم که با درنظرگرفتن امکانات و شرایط محیط به خلق اثر هنری میانجامد.
مینیمالیسم (Minimalism)
در این شیوه اثر هنری با درنظرگرفتن یک ایده و مفهوم اصلی ایجاد میشود. اما تمام موارد غیرضروری از اثر حذف میشوند. تنها اجزای حیاتی بر جای میماند. هنرمند در این شیوه به خلاصه گرایی روی آورده است. در تعریف مینمالیسم باید بدانید که هنرمند اصول سنتی دنیای هنر را میشکند و استفاده از فرم را به حداقل میرساند. در این شیوه تأکید اصلی بر محتوا و ایده اولیه از خلق اثر است. تمام چیزی که باید روی صحنه باقی بماند مفهومی است که با حداقل استفاده از اجسام به تصویر کشیده شده است.
هنر اجرایی (Performance Art)
شاید بتوان این شیوه از هنر مفهومی را نوعی نمایش قلمداد کرد. در این حالت هنرمند یا گروهی از افراد با انجام فعالیتهایی مفهومی را در ذهن کاربر ایجاد میکنند. در این حالت ابزار انتقال مفهوم به مخاطب اجرای مراسم است.
هنر روایتی (Narrative Art)
این شیوه از هنر مفهومی برای انتقال معنا و مفهوم به استفاده از داستانسرایی روی میآورد. در این حال از تصاویر برای تحریک ذهن استفاده میشود. بهاینترتیب مخاطب با تماشای یک روایت تصویری به مفهومی پی میبرد.
هنر زمینی (Land Art)
این شیوه هنری برای بیان ایده و مفهوم مورد نظر خود از بوم بزرگتری استفاده میکند. هنرمند با ایجاد سازههای و تغییراتی در محیط افق و منظرهای را ایجاد میکند که مفهومی را فریاد میزند. این سبک هنری با نام هنر زمینی نیز شناخته میشود. صحنه هنرنمایی طبیعت است و این به هنرمند آزادی عملی بیشتری میدهد.
هنر و زبان (Art And Language)
این شیوه هنری ابزاری متفاوت را برای بیان مفهوم و انتقال تصویر ذهنی به کار میگیرد. هنرمندان بسیاری از دیرباز برای خلق این هنر وارد عمل شدهاند. آنها با تلفیق ایدهها و مفاهیم در کنار کلمات جادوی مفهوم را به مخاطب منتقل میکردند.
هنر ویدئو (Video Art)
شکل دیگری از هنر بصری است که بهجای نمایش مفاهیم از ویدیوها برای انتقال مفهوم استفاده میشود. هنرمند در این شیوه از صدا، تصویر و حرکت برای انتقال مفهوم استفاده میکند.
هنر بدن (Body Art)
بدن انسان ابزار اصلی برای انتقال مفهوم در این سبک است، از عکاسی، مجسمهسازی و تهیه فیلم از بدن انسان استفاده میشود.
هنر اتفاقی (Happening Art)
در این شیوه هنرمند مفهومی را در ذهن دارد اما ایدهای را برای آن در نظر نگرفته است. اتفاقاتی که در محیط اطراف او روی میدهند و نتایجی که از آنها بر جای میماند تبدیل به اثر هنری او میشوند.
هنر فرایندی (Process Art)
در این حالت اثر هنری از دوام چندانی برخوردار نیست و بهزودی شکل مورد نظر هنرمند را از دست میدهد؛ بنابراین هنرمند با استفاده از ابزارهای ناپایدار اثری را تولید میکند. در ادامه با استفاده از دوربین عکاسی نتیجه نهایی را ثبت میکند.
منابع : Artland – utah museum fine arts – NGV